آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
جوونا یبار زندگی میکنن و آزاد زندگی میکنن
دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 16:52 :: نويسنده : mary jooooon
awake for ever in a sweet unrest stil to hear her/his tender taken breath and so live ever or else swoon to death…
Some times you do… Some times be rash... Some times we fal
پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : mary jooooon
خیلی دوست دارم وقتی بارون میباره کنار پنجره بشینم و گیتار بزنم... خیلی دوست دارم بعد اینکه بارون میباره برم تو یه جاده صاف بدوم... خیلی دوست دارم تو ساحل دریا،وقتی که آفتاب غروب میکنه قدم بزنم... خیلی دوست دارم.... پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : mary jooooon
خداییش بچه که بودم چه دل بزرگی داشتم...چه آرزو هایی داشتم...به خودم قول داده بودم که هیچوقت عاشق نشم...ولی...!!!!!تاحالا شده شما هم....؟؟؟؟؟ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : mary jooooon
زندگی بافتن یک قالیست... نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی... نقشه از اوست که تعیین کرده... تو د راین میان فقط میبافی... نقشه را خوب ببین... نکند آخر کار،قالی زندگیت را نخرند... پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : mary jooooon
خسته ام از حرف سکوت...خسته ام از هر واژه ای که با تنهایی همراه است...میخواهم نقطه بگذارم در پایان همه این جملات...شاید نتوانم اما من پر از فردای مغلوب دیروز نخواهم شد...گوشه اتاق کز نخواهم نشست...به امید خاطره بار دیگر از تو آغاز خواهم کرد....وصف تنهایی را،من پر از فردایم...در افق فردایم...انتظار جایی ندارد...من به دنبال آسماان خواهم بود...به دنبال طلوع ها به دنبال دری به سوی امید... پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : mary jooooon
کاش قلبم درد پنهانی نداشت.... چهره ام رنگ پریشانی نداشت... کاش برگ های آخر تقویم عشق،حرفی از یک روز بارانی نداشت... کاش میشد راه عشق را پیمود و قربانی نداشت...
|
|||
![]() |